دستگاه حکومت اموی می‌دید تا هنگامی‌که جامعه مسلمین از دریچه تعالیم اسلام و احکام قرآن، قبایح و محاسن را بسنجند خاندان رسالت یعنی خانواده علی بن ابی‌طالب (ع) چون آفتابی درخشان و منبع لبریزی از محاسن و زییاییها در قلب اجتماع رخنه کرده و تشکیلات غاصبانه و کثیف آن‌ها را برملا می‌سازد.

 معاویه تنها راه بقاء حکومت و استیلاء خود را بر مردم و بالاخره رسیدن به تمام خواسته‌ها، غرائز و شهوات خود را در آن می‌دید که تا سرحد امکان اجتماعات را از حقیقت اسلام و قرآن منحرف کند و چون تنها سد راه خود را علی بن ابی‌طالب (ع) و خاندان رسالت می‌دید با تمام قوا و با استفاده از هر وسیله‌ مقدور افکار عامه مردم شام را بر علیه آن‌ها و مقاصد شوم خود تقویت می‌کرد.
او به‌وسیله مبلغین خود در هر شهر و استانی آنچه فضیلت و کمال بود به خانواده ابوسفیان و در رأس آن‌ها به خودش نسبت می‌داد و آنچه آلودگی و تباهی بود به خانواده علی بن ابی‌طالب (ع) و در رأس آن‌ها به علی (ع) منتسب می‌کرد تا جائی که مردم شام هیولای کفر، الحاد، شرک و نفاق را جز علی بن ابی‌طالب (ع) و خاندان حضرتش تصور نمی‌کردند و به‌عنوان وجوب و استحباب، لعنت، شتم و بدگوئی به علی بن ابی‌طالب (ع) و خاندانش را جزء عبادت و حتی فرائض خود می‌شمردند.

یزید بعد از سوار شدن بر گردن مسلمین به نام خلیفه رسول‌الله و مرجع مسلمین عالم یک‌باره به‌صورت اعتراف بیان کرد که در این دین نه رسالتی بوده، نه نبوتی انجام شده و اصلاً دینی وجود ندارد و محمد بن عبدالله برای رسیدن به سلطنت، نقشه ریخت و خود را پیغمبر خواند و کتابی از خود منتشر کرد

چنان‌که معروف است شخصی وقتی‌که در یک روز لعنت برعلی بن ابی‌طالب (ع) را فراموش کرد، مسجدی ساخت تا شاید به ثواب ازدست‌رفته و عبادت فراموش شده خود نائل شود.

 تبلیغات سوء معاویه کار را بدانجا کشانیده بود که مردم شام در قنوات نمازها و جمیع دعاها و اول منابر و جلسات خود عملی را پسندیده‌­تر از لعنت بر علی بن ابی‌طالب (ع) نزد پروردگار نمی‌یافتند و در تمام خلافت و آفرینش موجودی را آلوده‌تر از حضرتش نمی‌شناختند. دامنه تبلیغات حکومت غاصبانه اموی به منظور تحکیم مبانی و تقویت اساسی خود به خارج از شام و شهرهای اسلامی رخنه می‌کرد و به‌وسیله مأموران و جاسوسان خود افکار عامه را به طرف خود سوق می‌داد هر کجا فردی را شناسا به حقیقت و عظمت علی بن ابیطالب (ع) می‌یافت برای نابودی او یا تمام قوا می‌کوشید وقتی‌که خبر شهادت علی (ع) را شنید از شدت شوق شعف تا رسیدن خبر موثق، کسی را که قصد کشتنش را داشت مهلت و نوید عفو داد زیرا سدی بزرگ و دشمنی عظیم از سر راه او برداشته شد و با یک اعلامیه عمومی به جمیع احکام خود در بلاد دستور قتل و غارت و انهدام شیعیان علی بن ابی‌طالب (ع) را ابلاغ کرد و بزرگ‌ترین جرم سیاسی اظهار دوستی و بردن نام و نشر فضائل حضرتش شناخته شد. کار تا بدانجا دامنه پیدا کرد که اطرافیان حضرت حسین بن علی (ع) را با وعده و وعید و ایجاد خوف و امید، به سوی خود ارجاع می‌­داد تا جایی که سران لشگری را که به منظور مبارزه و جنگ با معاویه حضرتش سان دیده بود با تطمیع، و افراد لشگر را با تهدید گروه گروه به سوی لشگر خود کشید و در طول شبی تا به صبح کار به آنجا کشید که صبحگاه، افراد لشگر خود حضرت به خیمه آن بزرگوار ریختند و خیمه را غارت کردند و سجاده را از زیر پای حضرتش کشیدند و در راه مدائن جلودار شتر حضرت که از خوارج بود با خنجر، ران حضرت را درید و حضرتش از بالای شتر بر روی او و با هم به روی زمین در غلطیدند. معاویه بن ابی سفیان آن چنان تعالیم اسلام و قرآن را محو کرده و پایه‌های ریاست و حکومت مستبدانه خود را در انحطاط دستورات الهی محکم نمود که جوامع تازه‌مسلمان آن روز معاویه را قبله دل‌ها و حکومت او را حکومت الهی می‌دانستند. باطل در قیافه حق و حقیقت جلوه می‌کرد اسلام جدیدالتأسیس آن روز کاملاً از مسیر خود منحرف شده و زحمات پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) و اصحاب حضرت و رنج‌های امیرالمؤمنین (ع) و یاران حضرتش در معرض زوال و نابودی قرار گرفت و با این که صلح حضرت امام حسن (ع) دری از هدایت و شناسایی به حق و حقیقت به روی جامعه آن روز گشود و یک‌بار دیگر خورشید اسلام شعائی را از خود جلوه داد ولی سیاست ننگین پسر ابوسفیان کار را از کار گذرانده بود و سفره رنگینش عقل را از مغزها ربوده بود و قدرت نظامش جمعیت را ذلیل و زبون کرده بود.

معاویه برای موروثی ساختن سلطنت در خاندان خود قبل از مرگش به‌وسیله حکام خود در شهرها از مردم برای پسرش بیعت خلافت ستاند و با قدرت سرنیزه دست‌ها را برای بیعت با حکام شهرها که به نیابت دست یزید بن معاویه قلمداد می‌شد گشود و بدین‌وسیله جمعیت مسلمین و اسلام تازه آن روز را به‌کلی از صورت قوانین الهی و دین و آئین حقیقی و حکومت قرآن خارج کرده و مملکتی با حکومت، استبدادی خاندان ابوسفیان و با آئین و دین دلخواه آن حکومت ایجاد کرده بود. واجب و مستحب عملیست که موافق با دستگاه حکومت اموی و مغایرتی با اساسی و مبانی آن نداشته و حرام و ناروا عملی است که مخالف با دستگاه حکومت اموی و مغایر با تشکیلات و استیلاء آن باشد. جمعیت‌های تازه‌مسلمان آن روز در برخورد خود، با اسلام حکومتی را می‌دیدند که مسلمان باید برای قرب به آن حکومت، هر عملی را که مستوجب تقرب می‌شود انجام دهد و هر عملی را که باعث عدم تقرّب و جلب رضایت حکومت می‌شود ترک کند و به این سلسله اعمال ایمان داشته باشد و اسم جدید خود را مسلمان بنامد.

یزید پسر معاویه بعد از مرگ پدرش و سوار شدن بر گردن مسلمین به نام خلیفه رسول‌الله و مرجع مسلمین عالم در مجلسش شراب خورد و قمار باخت و پرده جدیدی به مردم نمود و یک‌باره به‌صورت اعتراف بیان کرد که در این دین نه رسالتی بوده، نه نبوتی انجام شده و اصلاً دینی وجود ندارد و محمد بن عبدالله برای رسیدن به سلطنت، نقشه ریخت و خود را پیغمبر خواند و کتابی از خود منتشر کرد و آن را نسبت به خدا داد و نه وحی آمده و نه دینی بوده، و بعد از او خاندان ابوسفیان حکومت را از خاندانش خارج کرده و اکنون من یزید بن معاویه سلطان این مملکت و شما رعیت من هستید و دین و اسلام سیاست ایجاد این حکومت بوده و هست.

ـ اکنون کیست که در این وضعیت بشر را از سقوط نجات دهد و نسل بشر را از انحطاط خارج کند؟

ـ آن کدامین فرد است که از حریم اسلام واقعی و قرآن دفاع کند؟

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی احقاق هر حق و ابطال هر باطل

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی حفظ قرآن و اسلام و تحویل آن‌ها به آیندگان

ـ آن کدامین شخصیت است که 23 سال رنج جانگداز رسول خدا و 32 سال جانفشانی امیرالمؤمنین (ع) را از وادی فناء و پایمال شدن به معرضی بقاء و ثمره دادن سوق دهد؟ - کیست که در این موقعیت خطرناک نسل آینده را از نعمت اسلام و قران و معرفت توحید و معاد و رسیدن به سعادت دو دنیا محروم نگرداند و ندای استمداد آیندگان را از پشت پدران و پدران آینده و رحم مادران کنونی و آینده بشنود و آنها را پاسخ مثبت دهد؟

نسل بشر رو به انحطاط و زوال گذاشت و جوامع کنونی و آینده در سرازیری سقوط و نابودی گرائید و سعادت با بشر و نسلش فاصله گرفت و کفر و گمراهی، جوامع بشری آن روز و آینده را احاطه کرد.

ـ این کدامین منبع مملو از محبت بشری و بزرگ‌ترین رأفت نسبت به بنی نوع بشر است که در این اوضاع قد علم کند و چگونه اعلام کند؟

زندگی وقتی ارزش واقعی دارد که در ظل قوانین الهی به آخرین درجات سعادت دنیوی و اخروی اجتماعات را نیل دهد وگرنه به غیر حکومت آن قوانین، جز فساد تباهی ثمره دیگری ندارد و اکنون این قوانین، سر به عدم می‌نهد و کیست که از این نیستی و معدوم شدنش جلوگیری کند؟ چگونه برای بار دیگر پرده‌های ظلمت و تاریکی از جلوی خورشید تابان اسلام و سیمای حقیقی و دستورات آن به عقب می‌رود، و آیا برای رسیدن به این مقصد و نجات بشر چه راهی وجود دارد و چه مقدار سرمایه می‌خواهد؟ چه متاعی باید در این تجارت حمل شود که سود آن احیاء سعادت بشرها تا قیامت باشد؟

حسین بن علی (ع) رو به کوفه می‌رود و این متاع را به همراه دارد، متاع او سر مقدس خود و 23 سر مقدس دیگر بود که هم‌اکنون بر روی ابدان حمل می‌شد، متاع او 48 زن و بچه بود که در بازار تجارت، می‌بایست به‌صورت یتیم و اسیر در کوچه و بازار مراکز حکومت جائرانه اموی با نواختن سرنا و تنبور حرکت داده شود، متاع او دست‌های شخصیتی عظیم چون عباس بن علی (ع) بود که می‌بایست در بازار تجارت، در خاک و خون، بی‌حرکت بیافتد. متاع او طفل شش‌ماهه‌ای بود که می‌بایست برای طلب آب در حالت جدال با حیات و مرگ قرار گیرد و وقتی این متاع به فروش می‌رسد که تیر سه شعبه و زهرآلود حرمله، گلوی سفید و بی‌جان او را بپسندد، متاع او پسر ارجمندش حضرت علی بن الحسین زین‌العابدین (ع) بود که می‌بایست در بازار تجارت، مسیر کوفه و شام را با غل  و زنجیر و تن تب‌دار و پاهای بسته‌شده زیر شتر، در کمال خفت و خواری، گردش داده شود و پس از طی این مسیر در روز جمعه‌ای از ماه صفر همان سال در مرکز حکومت اموی و بر بالای مسند آن حکومت، آن‌چنان پرده‌های ظلمت و ابرهای تیره را از مقابل خورشید جهان تاب اسلام واقعی عقب بزند که دستگاه حکومت چاره‌ای جز کمک کردن به او در این عقب زدن نبیند.

معرف این متاع خواهر عزیز و گرامیش زینب کبری است که می‌بایست مأمور عرضه آن‌ها به بازار روز باشد.

آری زینب کبری (ع) در این تجارت که سود آن احیاء سعادت بشرها تا قیامت است، دلال فروش بود او می‌بایست یک‌بار متاع خود را که سر مقدس و منور برادر ارجمندش حاضرت سید الشهداء (ع) بود را در بازار کوفه عرضه کند و اهل آن را به گریه و ضجه اندازد و یک‌بار دیگر در بازار شام عرضه مال‌التجاره کند و یک مسیحی را در مجلس یزید مسلمان کرده و در اولین وهله مسلمان شدنش با یزید گلاویز کند و زن او را بی‌اختیار و سراسیمه به مجلس آورد.

آری: واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی نجات بشر از سقوط

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی احیای سعادت انسان‌ها تا به قیامت

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی احقاق هر حق و ابطال هر باطل

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی حفظ قرآن و اسلام و تحویل آن‌ها به آیندگان

واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی جاء الحق و زهق الباطل أن الباطل کان زهوقا

و بالاخره واقعه خونین کربلای حسین بن علی (ع) یعنی نمودار و معنایی واقعی

إن الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه