عثمانیه اصطلاحی سیاسی و نام فرقه‌ای است که بستر تاریخی آن به ماجرای کشته شدن عثمان و پس از آن باز می‌گردد. علمای اهل سنت بر این باورند که مسلمانان تا پیش از کشته شدن عثمان امت واحد بودند؛ اما پس از این ماجرا به دو گروه سیاسی مهم به نام‌های عثمانی و علوی تقسیم شدند که منشأ پیدایش حوادثی در جهان اسلام گردید.[1]

بر اساس اعتقاد عثمانیان، عثمان مظلومانه کشته شد. آنان معتقدند که علی (ع) مخفیانه با گروه‌های شورشی همکاری کرد، یا رهبری آنها را به عهده داشت.[2] دست‌کم می‌گفتند او با سکوت و کناره‌گیری خود با آنان هم‌نوایی کرده است؛ درنتیجه تمام این گروه‌ها مجرم‌اند و باید قصاص شوند و علی (ع) نیز در جرم آنان سهیم است. همچنین خلافت او، به دلیل مخالفت و بیعت نکردن گروهی از مسلمانان شام و بصره، مشروع نیست و دوران خلافت او جز دوران فتنه نام دیگری ندارد. از نظر فضیلت و برتری نیز عثمان را بر امیرالمؤمنین (ع) مقدم می‌داشتند.[3]

به کسانی که چنین تفکری داشتند عثمانی و شیعۀ عثمان می‌گفتند و چنین عقیده‌ای دین عثمان در مقابل دین علی (ع) بود.

 

نمود تفکر عثمانی

الف) در مسائل سیاسی - نظامی

اولین نمود تفکر عثمانی و تقابل سیاسی-نظامی آن با تفکر علوی، در سال 36 در جنگ جمل به رهبری عایشه، طلحه و زبیر بود؛ گرچه جنگ جمل به پیروزی حزب علوی انجامید، ولی پیامدهایی داشت که نخستین آنها گرایش مردم بصره به تفکر عثمانی بود. مذهب عثمانی در میان آنان چنان گسترش یافته بود که این شهر قسمتی از شام تلقی می‌شد که در عراق قرار گرفته است.[4]

یک سال پس از جنگ جمل، جنگ صفین با وسعت بیشتری دو تفکر عثمانی و علوی را در مقابل هم قرار داد که نتیجۀ آن به دلایل مختلف، رهایی از شکست حتمی سپاه عثمانی و تضعیف شدید سپاه علوی بود.

پس از صلح امام حسن (ع) و به قدرت رسیدن معاویه، مذهب عثمانی رونق بیشتری گرفت و در شهرها و مناطق دیگری غیر از بصره و شام مانند جزیره،[5] یمن[6]، ری[7] و حتی کوفه گسترش یافت. نوع تفکر عثمانی شام و بصره و ری از گونۀ افراطی آن، یعنی ناصبی بوده است.[8]

 

پیامدهای جنگ صفین نیز تأثیر خود را بر مردم کوفه گذاشت. کشته‌ها و خانواده‌های زیادی که بی‌سرپرست شده بودند و معلولیت‌هایی که پیامد طبیعی هر جنگی است، زمینه‌ساز تبلیغات زیادی بر ضد امام در کوفه شده بود و امام را مسئول وخامت اوضاع معرفی می‌کرد

ب) در مسائل عقیدتی

تفکر عثمانی مانند هر تفکر سیاسی - مذهبی دیگر دچار افراط و تفریط بود. دست‌کم ناخرسندی و ناخشنودی از امیرالمؤمنین (ع) بود. شاید بتوان گفت که حد متوسطش این بود که خلافت امام را قبول نداشتند و نوع افراطی آن در نصب و ناصبی‌ها ظاهر می‌شد که با سب و لعن امیرالمؤمنین و اهل‌بیت (ع) همراه بود.[9]

 

مذهب عثمانی در کوفه

اکثریت اهل کوفه مثل علقمه، عبدالرحمن ابی لیلی، سعید بن جبیر، مالک اشتر نخعی، حکم بن عتیبه کوفی، سلمه بن کهیل کوفی، منصور بن معتمر و فطر ابن خلیفه طرفدار امیرالمؤمنین(ع) بودند؛ ولی در بین بزرگان مخالفانی هم مثل قیس بن ابی حازم، عامر بن شرحبیل، طلحه بن مصرف، خالد بن سلمه وجود داشتند. تشیع کوفه یکنواخت نبود. اکثر کوفیان، شیعۀ سیاسی بودند و جمعیت اندکی از آنان، هرچند بانفوذ، گرایش تشیع مذهبی داشتند. تشیع سیاسی نیز می‌توانست بر اثر حوادث سیاسی و فشار و تهدید و تطمیع، خود را به مذهب رسمی حکومت (حزب اموی و مروانی) نزدیک کند. گروهی که از کوفه علیه عثمان قیام کردند، شاید اکثریت را رقم می‌زدند؛ اما این بدان معنا نیست که کسی از کوفیان طرفدار عثمان نبود.[10]

در جلسۀ مشورتی با حضور طلحه، زبیر و عایشه که در مکه منعقد شد، آنها پیشنهاد‌هایی دربارۀ آغاز حرکت از شهرهای مختلف، مطرح کردند. دربارۀ مدینه و شام توافقی حاصل نشد؛ اما عراق پذیرفته شد. دلیل مطرح شده برای این انتخاب، این بود که زبیر در بصره و طلحه در کوفه طرفداران زیادی داشتند.[11] همچنین مردم در مراحل نخست اعزام نیرو برای یاری امیرالمؤمنین (ع) در جنگ جمل، به سبب سخنان ابوموسی اشعری که از دشمنان امام بود و تمایلات اعزال از جنگ داشت، مردد بودند. پس از اعزام نمایندگان و تهدید مالک اشتر و عزل ابوموسی، جمعیت چند هزار نفری از کوفه اعزام شد. مردم کوفه گرچه در جنگ صفین حضور بهتری از خود نشان دادند، اما به حضور در نیروهای مخالف نیز تصریح شده است.[12]

پیامدهای جنگ صفین نیز تأثیر خود را بر مردم کوفه گذاشت. کشته‌ها و خانواده‌های زیادی که بی‌سرپرست شده بودند و معلولیت‌هایی که پیامد طبیعی هر جنگی است، زمینه‌ساز تبلیغات زیادی بر ضد امام در کوفه شده بود و امام را مسئول وخامت اوضاع معرفی می‌کرد.[13] این قضایا بر روی‌گردانی از امام مؤثر بود.

معاویه نیز پس از صلح امام حسن (ع) و بیعت گرفتن از مردم کوفه، تلاش چندجانبه‌ای را برای سوق دادن شهرهای شیعه نشین در جهت منافع خود آغاز کرد. کوفه به دلیل مرکزیت تشیع و موقعیت ممتازی که داشت، جبهۀ اصلی معاویه به شمار می‌رفت؛ بنابراین طبیعی است که برای تغییر اندیشۀ شیعی در این شهر تلاش و توجه بیشتری مبذول گردد؛ از این رو معاویه در مرحلۀ نخست از مردم کوفه بر اساس برائت از امیرالمؤمنین (ع) بیعت گرفت[14] و برای نیل به شیعه‌زدایی و گسترش و نهادینه کردن مذهب عثمانی در این شهر، اقدامات مهمی انجام داد؛ ازجمله:

1. انتصاب حاکمان عثمانی مذهب؛ کسانی چون عبدالله بن عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه، زیاد بن ابیه و...

2. سیاست ارعاب و تطمیع: قتل و مثله کردن[15]، شکنجه، تبعید[16]، زندان[17]، قطع سهمیه از بیت‌المال و خراب کردن خانه‌ها[18] سیاست‌هایی بود که در این دوران به شدیدترین وجه ممکن در حق شیعیان اعمال می‌شد.

3. حمایت و تقویت عثمانی مذهبان کوفه.[19]

سیاست‌های معاویه برای شیعه‌زدایی و نهادینه کردن مذهب عثمانی در کوفه در دهه‌های چهل و پنجاه، می‌توانست بسیاری را که سست بنیان یا شکاک بودند، یا به‌نوعی از سیاست‌های امیرالمؤمنین (ع) خشنود نبودند یا زخم‌خورده بودند، همچنین افرادی که از مسائل و جریانات سیاسی دوری می‌کردند، به تغییر گرایش‌های سیاسی و مذهبی وادار کند؛ حتی افرادی را که در جنگ‌ها امیرالمؤمنین (ع) را همراهی کرده بودند، از گذشتۀ خود پشیمان سازد.[20]

با این تغییرات سیاسی است که برخی از محله‌ها و قبایل کوفه یکپارچه به مذهب عثمانی گرایش پیدا می‌کنند؛[21] با حضور این نیروها در کوفه است که مغیره وقتی پیشنهاد ولایت عهدی یزید را به معاویه می‌دهد، با اطمینان به او می‌گوید که زیاد بصره را راضی خواهد کرد و من کوفه را![22]  از این رو شام و عراق، پیش از مدینه با یزید بیعت کردند.[23]

 

عثمانی‌ها تنها به خلافت تثلیث (خلافت خلفای سه‌گانۀ ابوبکر، عمر و عثمان) اعتقاد داشتند و خلافت امیرالمؤمنین (ع) را دوران فتنه می‌دانستد. این اندیشه تا نیمۀ اول قرن سوم هجری ادامه داشت؛ تا اینکه احمد بن حنبل، امام حنابله، مسئلۀ تربیع (خلافت خلفای چهارگانه ابوبکر، عمر، عثمان و علی) را مطرح کرد.[24] عثمانیه تا قرن چهار دوام آورد، سپس از بین رفت؛ اما تأثیر تفکرات عثمانیه را تا چند قرن بعد به وضوح مشاهده می‌کنیم؛ تا جایی که ابن تیمیه‌ که در قرن هشتم می‌زیسته است، آنها را بر علویان ترجیح می‌دهد و می‌نویسد: «پس شیعۀ عثمان و نواصب، افضل از شیعیان علی هستند.»[25]