یکی از عواملی که باعث می‌شود اثر یا رویدادی سیاسی، هنری، تاریخی و ... جاودانه شود، امکان‌هایی است که آن متن برای خوانش دارد. به عبارت دیگر به میزانی که یک متن زمان پس از خود را تحت تأثیر می‌گذارد، اهمیت دارد. در این معنا، متون، رویدادها، آثار و محتویات امر دینی ارزش‌های بنیادی برای فرهنگ بشری و دینی دارند.

معمولا نوع معرفت شناسی، باعث ایجاد خوانش‌های مختلف از یک رویداد تاریخی می‌شود. اگر ما معتقد باشیم که می‌توانیم با ذهنی فارغ از تئوری به متن رجوع کنیم و آن را بخوانیم، خوانشی که انجام خواهد شد، نوعی خوانش آزاد و مستقل خواهد بود؛ اما اگر ما معتقد به تأثیر محتویات ذهنی خود در یک خوانش باشیم، نمی‌توانیم دم از نوعی خوانش مستقل بزنیم و باید ببینیم آن متن را با چه ذهنیتی مطالعه کرده‌ایم. اگر به جامعۀ‌ خوانش‌های انجام شده از یک متن رجوع کنیم، با نوعی تکثر مواجه خواهیم شد؛ فارغ از آنکه کدام خوانش از متن وفادار به حقیقت است، به نظر می‌رسد هر خوانش از یک رویداد تاریخی، حقیقتی مرکزی را مورد توجه قرار می‌دهد.

 

عاشورا و حقایقی که ارائه می‌شود

برخی از اندیشمندان معتقدند خوانش‌هایی وجود دارند که ما را به حقیقت می‌رسانند؛ به این معنا که اگر ما خوانشی درست انجام دهیم به حقیقت خواهیم رسید؛ مثلا جویا جهانبخش معتقد است: «اهمیت احیای صحیفه و میراث حدیثی شیعه به این بستگی دارد که بخواهیم شیعه باشیم یا نباشیم. تشیع به معنای رجوع به تفسیر و قرائت اهل بیت (ع) از اسلام است. این تفسیر را در احادیث معتبر می‌توان جست.» در این نقل قول احادیث که قرائت‌های اهل بیت (ع) از اسلام خوانده شده‌اند، ما را در شیعه ماندن یاری خواهند کرد. اما آیا احادیث و یا تفاسیر، چنین امکانی را ایجاد می‌کنند؟

جهانبخش به نقل از حکیمی می‌گوید: «اگر امام حسین(ع) سید الشهدای عرصۀ جهاد و اقدام است، امام صادق(ع) سیدالمظلومین عرصۀ معرفت است.»

باید به این نکته توجه کرد که احیای معرفت شیعی فقط از طریق احیای اسناد معتبر منسوب به اهل بیت (ع)، مقدور نیست. اما آیا تکثری که در جامعۀ فکری شیعه وجود دارد، امکان رسیدن به حقیقت ناب را فراهم می‌کند؟ به نظر می‌رسد هر خوانش از عاشورا به حقیقتی مرکزی تأکید می‌کند.

 اگر ما معتقد به تأثیر محتویات ذهنی خود در یک خوانش باشیم، نمی‌توانیم دم از نوعی خوانش مستقل بزنیم و باید ببینیم آن متن را با چه ذهنیتی مطالعه کرده‌ایم

 

عاشورا؛ خوانش اسطوره‌ای در تقابل با خوانش سیاسی

به نظر می‌رسد خوانشی که مدعی ناب بودن است چیزی را پنهان می‌کند، و آن خواستگاه خوانشی است که آن را ارائه داده است. خوانش‌ها در زمینۀ مبانی نظری و اعتقادات تاریخی، سیاسی و اقتصادی که دارند انجام می‌شوند؛ از این رو خوانش ناب در واقع ضد خوانش است؛ زیرا از حد خواندن خارج شده و ادعا می‌کند که در حال نمایاندن عین حقیقت است.

فرایندی که در معنای خوانش اتفاق می‌افتد پس از استفاده از صنایع ادبی و ظرایف خوانش فهم از جمله سندشناسی و ... نتیجه‌ای است که از یک متن ارائه می‌شود. کربلا از سویی خوانشی برای گریه است. بسیاری از مقاتل منجر به گریه می‌شوند و بسیاری چنین خوانشی را دوست دارند. در این خوانش از رویداد کربلا، هدف ابراز تأثر بر داستانی است که بر اهل بیت(ع) گذشته است و رویداد تاریخی با جزئیات تجربی آن بیان می‌شود. تشنگی، زخم و در یک کلام مظلومیت حادثۀ کربلا در این خوانش برجسته می‌شود. نهایت دستاوردی که این خوانش برای جامعه دینی دارد، عمل به دستورات شریعت است.

«حماسه و شجاعت یکی دیگر از ابعاد مهم واقعۀ عاشورا‌ست؛ اما در دوران مورد بحث، برداشت و تفسیر خاصی از این موضوع شده و بر اساس این برداشت، اخبار و گزارش‌های نادرست و غیرمعتبر دربارۀ این واقعه، در مقاتل و منابع تاریخ عاشورای این دوران، راه یافته که قابل شناسایی و پالایش است... قرائت و رویکرد حماسی ـ اسطوره‌ای به واقعۀ عاشورا و رهبر آن، عمدتاً معلول شکوفایی حماسۀ مذهبی در عصر صفویه بود؛ زیرا شاهان صفوی برای تثبیت و ترویج مبانی و باورهای اعتقادی شیعه در جامعه، به این نتیجه رسیدند که ملیت را در قالب مذهب بنگرند و تمام صفات فوق بشری را به قهرمانان حماسی ـ اسطوره‌ای و سپس تاریخی نسبت می‌دادند». (محسن رنجبر، جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی ـ اسطوره‌ای از واقعۀ عاشورا)

اما در برداشتی دیگر، کربلا نه فقط مجموعه حوادث، که بیان یک مسیر حق‌پویانه است. فارغ از مظلومیت قهرمان داستان در قتلگاه‌، این رویداد باید مورد تأسی قرار گیرد و الگوی مقابله با ظلم برای مؤمنان باشد. این دیدگاه خوانشی اجتماعی از عاشورا ارائه می‌دهد. این دیدگاه به سوی خرافه‌زدایی از عاشورا حرکت می‌کند. علی شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، دیدگاه سیاسی و اجتماعی از عاشورا را در تقابل با خوانش حماسی و اسطوره‌ای قرار داده است. شریعتی عاشورا را نوعی مواجهۀ همه‌زمانی پیش‌‌روی انسان‌ها می‌داند که در آن، فرد در هر زمانی باید در خصوص تقابل جناج ظلم و حق، راه خود را انتخاب کند و رسالت یزیدی، حسینی و یا زینبی خود را برگزیند.