قرآن کریم در مورد اقـتدا بـه پیامبر اکرم (ص) فرمود: «و َلَکُمْ فی رَسُولِ اللّه اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»؛[1] برای شما در [رفتار] رسول خدا الگوی نیکویی‌ است.

بعد از پیامبر اکرم (ص) اسوه‌های امت، امامان معصوم (ع) و اهل‌بیت آن حضرت هستند؛ و یکی از این اسوه‌ها، سرور شـهیدان، حسین بن علی (ع) است.

خود آن بزرگوار‌ در‌ نامه‌ای به سلیمان بن صرد خزاعی و مسیّب و... نوشت: «فَلَکُمْ فِیَّ اُسْوَهٌ؛[2] برای شما در رفتار من الگو است».

از این جهت لازم است شیعیان با اوصاف و ویژگی‌های آن‌ بزرگوار‌ آشـنا شـوند، و خود را با او همرنگ کنند.

آنچه در پیش‌رو دارید، اشاره‌ای به برخی‌ ویژگی‌ها‌ و اوصاف سیدالشهدا، حسین بن علی (ع) است. مبلغان محترم می‌توانند در ماه مـحرم هـر یک از این ویژگی‌ها را در یک سخنرانی مطرح و آن را با‌ توجه‌ به‌ شرایط منطقه تبلیغی خود و اضافه‌ کردن‌ چاشنی‌های سخنرانی ارائه کنند.

1- اخلاص و خدامحوری

اخلاص‌ در‌ روایات

امام حسین (ع) و رضایت الهی

2- صبر و بردباری

صبر در‌ قرآن

صبر در روایات

صبر‌ در سـیرۀ امـام حسین (ع)

3- خدمت گزاری

خدمت‌گزاری در قرآن

خدمت‌رسانی در روایات

 

4- اندیشه‌سازی

5-‌ خـدمت‌گزاری در عمل


1-اخلاص و خدامحوری

در پیشگاه الهی فقط اعمالی ارزش دارد که با اخلاص و رضایت خداوند‌ هـمراه‌ بـاشد؛‌ به همین جهت تمام اعمال در قرآن کریم‌ به‌ نوعی مقید به اخلاص و قصد قربت شده‌اند. دربارۀ جهاد می‌فرماید: «وَالَّذینَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّه‌»[3]؛ «کسانی که در‌ راه‌ خداوند‌ جهاد کردند» و دربـارۀ شـهادت مـی‌خوانیم «اَلَّذینَ قُتِلوُا فِی سَبیلِ‌ اللّه‌ِ»[4]؛ «کـسانی کـه در راه خـدا کشته شدند» درباره انفاق می‌خوانیم: «وَالَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ‌اللّه‌»[5]؛ «کسانی که‌ اموال‌ خود‌ را در راه خدا انفاق می‌کنند».

و کسانی را قرآن به‌ عنوان‌ اسوه مـطرح کرده است، کـه کارشان بر محور رضای خداوند بوده است، از جمله:

1. از زبـان‌ حـضرت‌ ابراهیم‌ می‌خوانیم: «قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی و َمَحْیایَ وَ مَماتی للّه‌ِ رَبِّ الْعالَمیِنَ لا شَریکَ‌ لَهُ‌ وَ بِذالِکَ‌ اُمِرْتُ و َاَنَا اوَّلُ الْمُسْلِمینَ»؛[6] «بگو: نماز و تـمام عـبادات مـن، و زندگی و مرگ‌ من،‌ همه‌ برای خداوند، پروردگار جهانیان است. هـمتایی برای او نیست، و به همین مأمور شده‌ام‌ و من نخستین مسلمانم.»

2. دربارۀ امیرمؤمنان در قرآن می‌خوانیم: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری‌ نَفْسَهُ‌ ابـْتِغاءَ‌ مـَرْضاهِ اللّه‌ِ و َاللّه‌ُ رَؤُوفٌ بِالْعِبادِ»؛ «و از مردم کسی است که جان خود را‌ به‌ خـاطر خـشنودی خدا می‌فروشد، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»[7].

3. قرآن‌ دربارۀ‌ اهل‌بیت‌ (ع) می‌فرماید: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حـُبّهِ مـِسْکینا وَ یـَتیما وَ اَسیرا اِنّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّه لا نُریدُ‌ مِنْکُمْ‌ جَزاءً وَ لا شُکُوْرا»[8]؛ «غذا [ی خود]‌ را‌ با‌ اینکه به آن علاقه دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهند‌ [و‌ می‌گویند:] مـا شـما را به خاطر خدا اطعام می‌کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم.»

از‌ آنچه بیان شد و غیر آن از آیات قرآن به خـوبی اسـتفاده‌ می‌شود‌ که اعمالی در پیشگاه الهی ارزش دارد‌ که‌ همراه‌ با اخلاص و رضایت الهی باشد، و افـرادی‌ در نـزد او مـنزلت دارند که در مسیر رضایت حق قدم بردارند.

از بارزترین ویژگی‌ها و اوصاف امام حـسین (ع) این است که در تمام زندگی،‌ گـفتار‌ و رفـتار و کـردارش طـبق رضـایت حق و در مسیر الهـی بـود

 

اخلاص‌ در‌ روایات

1.همه چیز برای‌ خدا:‌ علی (ع)‌ فـرمودند:‌ «طـوبی‌ لِمَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ و َحُبَّهُ‌ و َبُغْضَهُ‌ و اَخْذَهُ وَ تَرْکَهُ وَ کَلامَهُ وَ صُمْتَهُ؛[9] خوشا به حـال کـسی کـه عمل و علم‌ و دوستی و دشمنی و گرفتن و ترک کردن و سخن‌ گفتن‌ و سکوتش را برای خداوند خالص‌ کرده‌ است.»

از رجـب‌علی خـیاط نقل شده است که: «در تشییع جنازه آیه اللّه‌ بروجردی‌ رحمه‌الله جمعیّت بـسیاری آمـدند و تـشییع‌ باشکوهی‌ شد، در عالم‌ معنا‌ از ایشان پرسیدم که‌ چطور‌ شد از شما این اندازه تجلیل کردند؟ فـرمود: تـمام طـلبه‌ها را برای خدا درس‌ می‌دادم».[10]

پیامبر اکرم (ص) به اباذر فرمود:‌ «یا‌ اَباذَرْ لِیـَکُنْ‌ لَکـ‌ فی‌ کُلِّ شَی‌ءٍ نِیَّهً صالِحَهً‌ حَتّی فی النَّوْمِ وَالاَْکْلِ؛[11] ای ابوذر! باید در هر کاری نیتی پاک داشته باشی، حـتی‌ در‌ خـوردن و خوابیدن.»

2. فقط اعمال‌ خالص:‌ پیامبر‌ اکرم‌ (ص)‌ فرمود: «اِذا عَمِلْتَ‌ عَمَلاً‌ فاعْمَلْ للّه‌ِ خـالِصا لاَِنـَّه لا یَقْبَلُ مِنْ عِبادِه الاَْعْمالَ اِلاّ ما کانَ خالِصا؛[12] هـرگاه عـملی انـجام‌ دادی،‌ پس‌ برای خدا خالصانه انجام بـده؛ زیـرا خداوند‌ فقط‌ اعمالی‌ را‌ از‌ بندگان‌ می‌پذیرد که خالصانه انجام شده باشد».

3.رأس طاعت: امام صادق (ع) فـرمودند: «رَأْسُ طاعَهِ اللّه‌ِ اَلرِّضا بـِما صـَنَع اللّه‌ُ فـیما اَحـَبَّ الْعـَبْدُ وَ فیما کَرِهَ[13]؛ سَرْ [و‌ اساس] بندگی خداوند، راضـی بـودن به آن چـیزی اسـت که خداوند پیش می‌آورد؛ در آنچه بنده دوست دارد و یا‌ ناخوشایند اوست».

4. رضایت خدا یا مـردم؟: امـام حسین (ع) فرمود: «مَن طـَلَبَ رِضـَا اللّه بِسَخَطِ النّاسِ کـَفاهُ اللّهُ اُمُورَ النّاسِ وَ مَنْ طـَلَبَ‌ رِضـَا‌ النّاسِ بِسَخَطِ اللّه‌ِ وَ کَّلَهُ اللّه‌ُ‌ اِلی‌ النّاسِ؛[14] هرکس رضایت خدا را بخواهد هر چند با خـشم مـردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کـفایت مـی‌کند، و هرکس‌ کـه‌ دنـبال رضایت مردم باشد‌ بـا‌ به خشم آوردن خداوند، خداوند او را به مردم وامی‌گذارد».

 

امام حسین (ع) و رضایت الهی

از بارزترین ویژگی‌ها و اوصاف امام حـسین (ع) این است که در تمام زندگی،‌ گـفتار‌ و رفـتار و کـردارش طـبق رضـایت حق و در مسیر الهـی بـود. جز از رضای خدا دم نزد و جز خدا ندید و جز سخن خدا نشنید و راستی که‌ او‌ به تمام‌ مـعنی یـک بـنده سراپا تسلیم الهی بود. به نمونه‌هایی در ایـن رابـطه اشـاره می‌شود:

  1. قـیام بـرای‌ خـدا: آن حضرت فرمودند: «اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ ما‌ کان‌ مِنّا‌ تَنافُسا فی سُلْطانٍ، و لا اِلْتِماسا مِنْ فُضُولِ الحُطامِ وَلکِنْ لِنَرَی الْمَعالِمَ مِنْ دینِکَ و نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فی بـِلادِکَ ‌‌وَ یَأْمَنَ‌ المَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَّتِکَ و َاَحْکامِکَ؛[15] 
    بار خدایا! تو خود می‌دانی آنچه‌ از‌ ما‌ سر زد، رقابت برای دستیابی به سلطنت و آرزوی زیاد کردن کالای بی‌ارزش دنیا نبوده‌ است؛ بلکه برای ایـن بـوده که نشانه‌های دین تو را افراشته ببینیم و اصلاح را در شهرهایت‌ آشکار‌ کنیم و بندگان ستمدیده‌ات امنیت یابند و به واجبات و سنت‌ها و احکام تو عمل شود».
  2. درخواست خشنودی خدا: امام حسین (ع) در کنار قبر پیـامبر اکـرم (ص) به درگاه‌ خداوند عرض می‌کند: «اَللّهُمَّ اِنّیِ اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و َاُنْکِرُ الْمُنْکَرَ وَ اَنَاْ اَسْئَلُکَ یا ذَالْجَلالِ[16] وَ الاِْکْرامِ بِحَقِّ القَبْرِ و مَنْ فیهِ اِلاّ اَخْتَرْتَ مِنْ اَمـْری هـذا ما هُوَ لَکَ رِضا وِ لِرَسـُولِکَ فـیهِ رِضی؛[17] خدایا!‌ به‌راستی‌ من معروف‌ را‌ دوسـت دارم و مـنکر را زشت می‌دارم. ای خدای بـزرگ و بـزرگوار! من از تو می‌خواهم به حق این قبر [پیامبر اکرم] و کسی که درون آن است، که‌ برای‌ من در این قیام آنچه رضایت تو و پیامبرت در آن است پیش‌آوری».
  3. هرچه خدا بخواهد: پس از آنکه امام حسین (ع) از مـدینه بـه سوی مکه حرکت‌ کرد،‌ در‌ مکه سخنان زیادی ایراد فرمود.‌ در‌ یکی‌ از آنها فرمود: «اَلْحَمْدُ للّه‌ِ وَ ما شاءَ اللّه‌ُ وَلا قُوَّهَ اِلاّ باللّه‌... رِضَی اللّه‌ِ رِضانا اَهْلُ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ؛[18] سپاس‌ برای‌ خداست،‌ آنـچه خـدا بخواهد [هـمان خواهد بود] و قوتی‌ جز‌ برای خدا نیست...، خشنودی خدا، خشنودی ما اهل‌بیت است و در مقابل بلای او صبر می‌کنیم».
  4. فـقط برای‌ خدا:‌ هنگامی‌ که تیر به سینه حضرت اصابت کرد و بـه زمـین‌ افـتاد فرمود: «بِسمِ اللّه‌ِ و باللّه‌ِ وَ فی سَبیلِ اللّه‌ِ و َعَلی مِلَّهِ رَسُولِ اللّه‌ِ؛[19] به نام خدا و به یاد‌ خدا‌ و در راه خـدا ‌ ‌و بـر دین رسول خدا [شهید می‌شوم]».

امام حـسین (ع) نه تنها در لحـظۀ شـهادت زمزمۀ «فی سَبیل‌ اللّه‌»‌ به زبان داشت، بلکه همیشه در صبحگاهان و شامگاهان این دعا را به‌ زبان‌ داشت:‌ «بِسمِ اللّه‌ِ و بِاللّه‌ِ و مِنَ اللّه‌ِ و اِلَی اللّه وَ فی سَبیلِ اللّه‌ِ وَ عَلی مِلَّهِ رَسُولِ‌ اللّه‌،‌ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَی الله، وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ باللّه العَلِیِّ العَظیمِ. اَللّهُمَّ‌ اِنّی‌ اَسْلَمْتُ‌ نَفْسی اِلَیْکَ، وَ وَجَّهْتُ وَجْهی اِلَیْکَ و َفَوّضْتُ اَمْری اِلَیْک، اِیّاکَ اَسْأَلُ العافیهَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فی‌ الدُّنیا‌ و الآخِرهِ؛[20] به نام خدا و به یاد خدا، از خـداوند و بـه‌ سوی‌ او،‌ و در راه او، بر آیین پیامبر او، و بر خداوند توکل کردم و نیرو و قدرتی جز به [اراده] خداوند‌ بزرگ‌ نیست. پروردگارا! جانم را به تو تسلیم‌ کردم‌ و چهره‌ام را به سوی تو گرداندم و کارم‌ را به تو واگذار کردم و از تـو سـلامتی از هر بدی در‌ دنیا‌ و آخرت را خواهانم.»

در‌ سراسر‌ دعای فوق‌ خدامحوری،‌ رضایت‌ الهی، و خشنودی به رضایت خداوند‌ موج‌ می‌زند.

امام حسین (ع): هرکـسی مصیبتی به او رسد، پس هرگاه کـه بـه یـاد‌ آن‌ مصیبت مـی‌افتد بـگوید: «ما از خداییم و به سـوی خـدا باز می‌گردیم.»، خداوند در روز قیامت پاداش او را [هر مقدار که تکرار کند] به میزان پاداش مصیبتی که‌ بـه‌ او‌ رسـیده است تجدید می‌کند

 

2-صبر و بردباری

یکی دیگر از صفات نیکو و کلیدی‌ انسان،‌ صفت صبر و بردباری است، صبر‌ حالتی اسـت نـفسانی کـه‌ اگر‌ به حدّ اعلای خـود بـرسد‌ انـسان‌ را از بی‌قراری و اضطراب و شکایت از قضای الهی در برابر حوادث‌ باز‌ می‌دارد و قدرت ایستادگی در‌ مقابل‌ نفس‌ و خواسته‌های آن‌ را‌ پیدا می‌کند و بر‌ انجام‌ واجبات و طـاعات پایـدار خـواهد ماند؛ به همین جهت در منابع دینی صبر بـه‌ سـه‌ قسم تقسیم شده است؛ صبر در‌ مقابل‌ بلاها و مصائب‌ که‌ نیکوست، و نیکوتر از‌ آن صبر بر طاعت و بندگی است، و برتر از همه بـردباری و اسـتقامت در‌ مـقابل‌ گناهان و شهوات است[21].

 

صبر در‌ قرآن

در‌ قرآن‌ کریم،‌ آیات فراوانی دربارۀ صبر‌ و اسـتقامت آمده است. گاهی به انبیاء و مؤمنان دستور می‌دهد که صبر کنید، مانند:

«و اَصْبِر‌ عَلی‌ ما‌ اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مـِنْ عـَزْمِ الاُمُورِ»؛[22] «و‌ در‌ بـرابر‌ مصایبی‌ که‌ به‌ تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهای مـهم است».

«فـَاصْبِرْ اِنَّ وَعْدَ اللّه‌ِ حَقٌ»؛[23] «پس صبر و شکیبایی پیشه کن که وعدۀ خدا حق است».

و گاهی دستور می‌دهد که هـمدیگر را بـه صـبر توصیه کنید، مانند: «و تواصَوْ بالصَّبْرِ»؛[24] «همدیگر را به صبر سفارش کنید.»

و گاه صابران را با زبـان‌های مـختلف تشویق می‌کند و بشارت‌‌ می‌دهد، مانند: «و بَشِّرِ الصّابِرینَ»؛[25] «به صابران بشارت ده».

«و َاللّه‌ُ یُحِبُّ الصّابِرینَ»؛[26] «خداوند صـابران را دوسـت دارد».

«اِنَّ‌ اللّه‌َ‌ مَعَ الصابِرینَ»؛[27] «به‌راستی خداوند با بردباران است».

و در آیه‌ای دستور می‌دهد که از صبر استمداد بجویید: «اِسـْتَعینُوا بِالصَّبْرِ»؛[28] «از صـبر یاری بجویید».

و در برخی آیات پاداش بی‌حساب‌ صبر‌ و شکیبایی را گوشزد کرده است، مانند این آیات:

«وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذیـن صـَبَرُوا اَجـْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛[29] «و به کسانی که صبر و استقامت‌ پیشه‌ کردند، مطابق بهترین اعمالی‌ کـه‌ انـجام می‌دادند پاداش خواهیم داد».

«وَ نِعْمَ اَجْرُ العامِلینَ اَلَّذینَ صَبَرُوا»؛[30] «چه خوب است پاداش عمل‌کنندگان؛ همان‌ها که صـبر و اسـتقامت ورزیدند».

«اِنـَّما یُوَفَّی الصّابِروُن اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»؛[31] «همانا صابران اجر‌ و پاداش خود را بی‌حساب دریافت می‌دارند».

 

صبر در روایات

در روایات هم به تـعبیرات ارزشـمندی دربارۀ صبر برمی‌خوریم، مانند:

  1. پیامبر اکرم (ص) : «اَلصَّبْرُ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الجَنَّهِ؛[32] صبر‌ گـنجی‌ از گـنج‌های‌ بـهشت است».
  2. علی (ع): «اَلصَّبْرُ عَوْنٌ عَلی کُلِ‌اَمْرٍ؛[33] صبر به [پیشرفت] هر کاری کمک می‌کند.‌« و فرمود: «اِنْ صـَبَرْتَ أَدْرَکـْتَ بـِصَبْرِکَ مَنازِلَ الاَْبرارِ؛[34] اگر صبر کنی‌ به‌ مقامات‌ ابرار می‌رسی».
  3. در روایتی می‌خوانیم: «و اَلصَّبْرُ رَأْسُ الایـمانِ، فـَلا ایمانَ لِمَنْ لا صَبْر لَه؛[35] بردباری سر ‌‌ایمان‌ است، پس هرکسی صبر نداشته باشد، ایمان ندارد».
  4. امام صادق (ع)‌ فـرمود:‌ «اِنّا‌ صُبَّرٌ وَ شیعَتُنا اَصْبَرُ مِنّا لاَِنّا نَصْبِرُ عَلی ما نَعْلَمُ وَ شیعَتُنا یَصْبِروُنَ عَلی ما لا یَعْلَمُونَ؛[36] ما خیلی بـردباریم و شـیعیان ما از ما بردبارترند، چرا که ما‌ بر آنچه می‌دانیم صبر می‌کنیم ولی شیعیان مـا بـر چیزهایی که آگاهی از [عواقب] آن نـدارند شـکیبایی می‌کنند».
  5. از حضرت مـسیح (ع) نـقل شده است که فرمود: «اِنَّکمْ لا تـُدْرِکُونَ‌ مـا‌ تُحِبُّونَ اِلاّ بِصَبْرِکُمْ عَلی ما تَکْرَهُونَ؛[37] به‌راستی شما به آنچه دوست دارید نمی‌رسید مـگر بـا صبر و بردباری بر آنچه بد می‌دارید».
  6. امـام حسین (ع) فرمودند: «مـَنْ اَصـابَتْهُ مُصِیبَهٌ‌ فَقالَ‌ اِذا ذَکَرَها «اِنّا للّه وَاِنـّا اِلَیْهِ راجعُون» جَدَّدَ اللّه‌ُ لَهُ مِنْ اَجْرِها مِثْلَ ما کانَ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ؛[38] هرکـسی مصیبتی به او رسد، پس هرگاه کـه بـه یـاد‌ آن‌ مصیبت مـی‌افتد بـگوید: «ما از خداییم و به سـوی خـدا باز می‌گردیم.»، خداوند در روز قیامت پاداش او را [هر مقدار که تکرار کند] به میزان پاداش مصیبتی که‌ بـه‌ او‌ رسـیده است تجدید می‌کند».
  7. امام‌ صادق‌ (ع) دربـارۀ آثـار صبر فـرمودند: «اَلصـَّبْرُ یـُظْهِرُ ما فی بَواطِنِ الْعـبادِ مِنَ النُّورِ و َالصَّفاءِ، و َالْجَزَعُ یُظْهِرُ ما فی بَواطِنِهِمْ مِنَ الظُّلْمَهِ‌ وَ الْوَحْشَهِ؛[39] صبر،‌ آنچه را که در درون بندگان از نـور‌ و صـفا وجود دارد، آشکار می‌سازد، و ناشکیبایی، آنچه را کـه در درون آنـها از ظـلمت و وحـشت اسـت ظاهر‌ می‌سازد».

امام حسین (ع): در برابر قضای تو صبر می‌کنم، خدایی جز تو نیست، ای پناه پنـاه‌آورندگان، و مـعبودی جـز تو وجود ندارد، بر حکم تو‌ صبر‌ می‌کنم

 

صبر‌ در سـیرۀ امـام حسین (ع)

اگر بناست برای‌ صبر و صابران الگوی کامل و جامعی معرفی کنیم، یکی از آنها سـرور شـهیدان، حـسین بن علی (ع)‌ است‌ که‌ صبر را بـا تـمام اقـسام و ابـعادش در زنـدگی و رفـتار‌ خویش‌ به بشریت نشان داد و با سرکشیدن جام تلخ صبر و بردباری، تمام ثمرات شیرین آن‌ را‌ در‌ دنیا و آخرت نصیب خویش کرد. او از کودکی در مقابل فقر‌ و نداری،‌ مصائب مادر و پدر و برادر، ظـلم‌های ستم‌گران، آوارگی از مدینه تا کربلا، تشنگی‌ و گرسنگی، شهادت برادران و فرزندان و یاران و صدها مصیبت دیگر‌ صبر‌ و شکیبایی کرد تا آنجا که صبر را نیز از تحمل و بردباری خـود خـجل کرد.‌ اینک‌ به برخی از نمونه‌هایی که در تاریخ و روایات به آنها اشاره‌ شده‌ می‌پردازیم:

  1. صبر در مقابل ستمگری معاویه: پس از شهادت امام مجتبی (ع) ، گروهی از‌ کوفیان‌ و دیـگر شـهرها به امام حسین (ع) نـامه نـوشتند و تقاضای قیام کردند.‌ امام‌ در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم ـ که خدا او را رحمت فرماید ـ وفاداری‌ به‌ پیمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد بـا سـتم‌کاران است‌ که‌ رستگاری و پیـروزی بـه همراه دارد، پس‌ تا‌ معاویه‌ زنده است، در جای خود باشید [و‌ صبر‌ پیشه کنید،] پنهان کاری کنید، اهداف خود را مخفی کنید تا مورد سوء‌‌ظن‌ قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه‌ از‌ دنیا برود‌ و مـن‌ زنـده باشم، نظر نهایی خود را‌ به‌ شما اعلام می‌کنم، ان شاء اللّه‌«.[40] 
    در نامۀ فوق حضرت علی‌رغم نظر‌ خویش،‌ فقط به خاطر تعهد نسبت به‌ صلح امام حسن (ع)‌ با‌ معاویه، هم خود و هـم‌ یـاران‌ خویش را دعـوت به صبر و تحمل می‌کند. 
    در جای دیگر فرمود: «قَدْ‌ کانَ‌ صُلْحٌ وَ کانَتْ بَیْعَهً کُنْتُ لَها‌ کارِها‌ فَانْتَظِروُا‌ مادامَ هـذَا الرَّجُلُ‌ حَیّا‌ فَاِنْ یُهْلَکْ نَظَرْنا وَ نَظَرْتُمْ؛[41] قرارداد‌ صلح و بیعتی [بین ما] وجـود دارد کـه خـوشایند من نیست [ولی با این‌ حال‌ صبر و تحمل می‌کنم.] شما هم‌ تا‌ معاویه زنده‌ است‌ منتظر‌ باشید، پس آنـگاه ‌ ‌کـه‌ بمیرد ما و شما تجدید نظر می‌کنیم».
  2. صبر در مقابل اهانت به جنازۀ امام‌ حسن‌ (ع): وقـتی مـراسم غسل و تکفین‌ امام‌ حسن‌ (ع)‌ تمام شد، امام‌ حسین‌ (ع) بر آن نماز گذارد و قصد داشـت برادر را در کنار قبر رسول خدا (ص)‌ دفن‌ کند.‌ مروان، داماد عثمان، سوار بـر قاطری شد‌ و خود‌ را‌ بـه‌ عـایشه‌ رساند و او را تحریک کرد که جلوی این کار را بگیرد.
    انـدکی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عایشه صف کشیدند و خطاب به امام حسین‌ (ع)‌ گفتند: سوگند به خدا نمی‌گذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا (ص) دفن کنید. امام حسین (ع) فرمودند: «ایـنجا خـانۀ رسول خدا (ص) است و تو ای عایشه‌ یکی‌ از همسران نُه‌گانۀ آن حضرت هستی، که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدم‌های خود از این خانه سهم داری.»
    در‌ اینجا‌ بنی‌هاشم دست به شـمشیر بـردند‌ و نزدیک بود جنگی پدید آید؛ اما امام حسین (ع) به خاطر عمل کردن به وصیت برادرشان مبنی بر اینکه خون‌ریزی صورت نگیرد، صبر کردند‌ و فرمودند: «اللّه‌َ اللّه‌َ اَنْ‌ تـَفْعَلُوا‌ و تـُضَیِّعُوا وَصِیَّهَ اَخی و َقالَ لِعائِشَهَ: و َاللّه‌ِ لَوْلا اَنَّ اَبا مُحَمّدٍ اَوْصی اِلیَّ اَنْ لا اُهْریقُ مَحْجَمَهُ دَمٍ لَدَفَنْتُهُ وَلَوْ رَغِمَ اَنْفُکِ؛[42] خدا را، خدا را [پروا کنید]، مبادا کاری انجام‌ دهید‌ که وصیّت برادرم ضایع گردد». و خـطاب بـه عـایشه فرمود: «سوگند به خدا! اگـر بـرادرم وصـیّت نکرده بود که مبادا قطره‌ای خون ریخته شود، او را [در کنار پیامبر] دفن‌ می‌کردم‌ ولو اینکه‌ بینی تو به خاک می‌مالیده شود». ولی عایشه و طـرفداران او دسـت بـرنداشتند، و با برخورد مسلحانه‌ جنازه را تیرباران کردند.
  3. فقط صابران بـیایند: امـام حسین (ع)‌ هر‌ چند‌ یاران و اصحاب معدودی داشت، ولی این‌گونه نبود که هرکس را به یاری دعوت کند، و ‌‌نصرت‌ هـر بـی‌صبر و تـحمّلی را بپذیرد؛ بلکه با صراحت اعلام کرد که فقط‌ صابران‌ بـیایند‌ و بمانند: «اَیُّهَا النّاسُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ یَصْبِرُ عَلی حَدِّ السَّیْفِ وَ طَعْنِ الاَْسِنَّهِ فَلْیَقُمْ مَعَنا‌ وَ اِلاّ فَلْیَنْصَرِفْ عَنّا؛[43] ای مردم! هر کـدام از شـما کـه می‌تواند بر‌ تیزی شمشیر و ضربات‌ نیزه‌ها‌ صبر کند با ما قـیام کـند [و بماند] وگرنه از میان ما بیرون رود [و خود را نجات دهد]».
  4. صبر تا مرز تنهایی: آن حضرت در گوشه‌ای از نـامه‌اش بـه مـحمد حنفیه نوشت: «فَمَنْ قَبِلَنی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللّه‌ُ اَوْلی بِالْحَقِّ و َمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هذا اَصْبِرُ حَتّی‌ یـَقْضِیَ‌ اللّهُ بَیْنی و بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ؛[44] پس هرکس حقیقت مرا بپذیرد [و از من پیروی کند، راه خدا را پذیرفته و] خـدا بـه حـق اولی است و هرکس رَدْ‌ کند‌ [و من را تنها گذارد] صبر می‌کنم تا خداوند میان من و ایـن قـوم به حق داوری کند».
  5. روز عاشورا و صبر بی‌پایان: وقتی روز عاشورا فرا رسید‌ و فشار‌ نظامی، تشنگی و مـشکلات دیـگر‌ هـجوم‌ آوردند،‌ یاران اطراف حسین (ع) را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببینند چه رهنمودی مـی‌دهد. امـام حسین (ع) به‌‌راستی‌ صحنه‌های‌ بسیار زیبایی از پشت پرده‌های صبر را به‌ نـمایش‌ گـذاشت کـه به برخی موارد آن اشاره می‌شود:

الف) خطاب به یاران با چهره‌ای گشاده و با نفس آرام‌ فـرمود:‌ «صـَبْرا‌ بـَنِی الْکِرامِ فَمَا الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَهٌ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرّاءِ اِلَی‌ الْجِنانِ الْواسِعَهِ و َالنَّعیمِ الدّائِمَهِ؛[45] ای فـرزندان کـرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پُلی بیش نیست که ما را‌ از‌ مشکلات‌ و سختی‌ها به سوی بهشت وسیع و نعمت‌های جـاویدان عـبور می‌دهد.»

و در جای دیگر فرمود: «اِنَّ اللّه‌َ قَدْ اَذِنَ فی قَتْلِکُمْ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ؛[46] به‌راستی خـداوند اذن کـشته‌ شدن‌ [و‌ شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم اسـت کـه صـبر‌ کنید».

ب)‌ آن حضرت خطاب به احمد بن حـسن (ع)، آنگاه که بعد از جنگ‌ آشکار‌ برگشت‌ و از عمو آب خواست، فرمود: «یابُنَیَّ اِصْبِرْ قَلیلاً حـَتّی تـَلْقی جَدَّکَ فَیَسْقیکَ شَرْبَهً‌ مِنَ‌ الْمـاءِ لا تـَظْمَأُ بَعْدَها اَبَدا؛[47] پسـرم! مـدّت کـمی شکیبایی کن تا جدّت رسول‌خدا‌ (ص)‌ را،‌ مـلاقات کنی، پس آنـگاه از آبـی سیرابت کند کـه هـرگز بعد از آن تشنه نشوی».

ج)‌ امـام‌ حـسین (ع) خطاب به علی اکبرش هنگامی که برای تجدید قوا آب‌ خواست،‌ فرمود: «اِصـْبِرْ حـَبیبی فَاِنَّکَ لاتُمْسی حَتّی یَسْقیکَ رَسُولُ‌اللّه بِکَاْسِهِ؛[48] عـزیز دلم صـبر کن؛ زیـرا بـه زودی از‌ دست جدت رسول‌خدا (ص) سیراب می‌شوی».

راستی بسیار صبر و شکیبایی می‌خواهد‌ که‌ انسان جوانش را این‌گونه به سوی مرگ‌ و شهادت‌ تـشویق کـند؛ آن هم جوانی چون علی‌اکبر‌ که‌ از تـمام جـهات بـه پیـامبر (ص) شباهت داشت.

د) آن‌گاه که به درب خیمۀ زن‌ها‌ آمده‌ و فریاد کشید: سکینه، فاطمه، زینب،‌ ام‌‌کلثوم، خداحافظ‌ من‌ هم‌ رفتم، زن‌ها و بـچه‌ها‌ شـروع به گریه کردند، حضرت خطاب به سکینه فرمودند: «یا نُورُ عَیْنی... فَاصْبِری عَلی قَضاءِ‌ اللّه‌ِ‌ وَلا تَشْکی فاِنَّ الدُّنیا فانِیَهٌ وَالاْآخِرَهُ‌ باقِیَهٌ؛[49] ای‌ نور‌ چشمم!...‌ پس باید بر‌ تقدیرات‌ الهی صبر کـنی و شـکوه نکنی؛ چرا که دنیا ناپایدار و آخرت ماندگار است».

ه) آخرین‌ پرده‌ها‌ از‌ نمایش صبر حسین (ع): آن حضرت‌ چون‌ آهن‌ آب‌دیده‌ و تیغ‌ صیقل خورده هر چـه بـیشتر مصیبت می‌دید جلا و نورانیت بـیشتری پیـدا می‌کرد. حمید بن مسلم می‌گوید: حسین (ع) را در سخت‌ترین لحظه‌های عاشورا و جنگ دیدم.‌ به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصیبت زده‌ای] را ندیدم که فرزندان و خـاندان و یـارانش کشته شده باشند در عین حال دلدار و استوارتر و قوی‌دل‌تر از آن بزرگوار باشد. چون پیادگان به‌ او‌ حمله مـی‌کردند، او بـا شمشیر بر آنها حمله می‌کرد و آنها از راست و چپ می‌گریختند؛ چنان که گلّۀ روباه از شیری فرار‌ کند.[50] آن‌گاه که حضرت به زمین‌ افتاده‌ بود و لحظات آخر عمر خویش را سپری می‌کرد، آخرین پرده از شـکوه و صـبر خویش را بـا این جملات به عرصه نمایش گذاشت:‌ «صَبْرا‌ عَلی قَضائِکَ لااِله سِواکَ‌ یا‌ غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ و َلا مَعْبُودَ غِیْرُکَ، صَبْرا عـَلی حُکْمِکَ؛[51] در برابر قضای تو صبر می‌کنم، خدایی جز تو نیست، ای پناه پنـاه‌آورندگان، و مـعبودی جـز تو وجود ندارد، بر حکم تو‌ صبر‌ می‌کنم».

تمام ائمـۀ مـا از جمله امام حسین (ع) به جهت حفظ آبروی افراد، شبانه و مخفیانه‌ و سر و صورت بسته به فقرا کمک می‌کردند

 

3-خدمت گزاری

از دیگر اوصاف انسانی، که نشانگر رشد روحی افراد اسـت، ‌ ‌بـخشش و خدمت‌گزاری است. خدمت به دیگران راه میان‌بری است برای رسیدن به خدا و کمالات‌ مـعنوی‌ و هـمین‌طور‌ راز مـوفقیت در همین دنیا است؛ به همین جهت در منابع دینی سخت بر خدمت‌گزاری و دستگیری‌ از دیگران تکیه و تأکید شـده است.

 

خدمت‌گزاری در قرآن

در‌ فرهنگ‌ قرآن‌ مصادیق خدمت‌گزاری را در مسائلی همچون انفاق، احسان، امداد، حمایت از محرومان و مـظلومان و قضای حاجت، ‌‌قرض‌الحسنه‌ و... مـی‌توان جـستجو کرد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. انفاق‌ به‌ دیگران:‌ «لَنْ تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ...»؛[52] «هرگز به نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه‌ دوست می‌دارید، انفاق کنید.»
  2. احسان: «و َاَحْسِنُوا اِنَّ اللّه‌َ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛[53] «احـسان کنید‌ که خداوند نیکوکاران را‌ دوست‌ می‌دارد.»
  3. امداد دیگران: «و َتَعاوَنُوا عَلَی البِرَّ والتَّقْوی»؛[54] «در راه نیکی و تقوا با هم تعاون کنید.
  4. حمایت از مظلومان: «و َما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الله و َالْمـُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ و َالْوِلْدانِ»؛[55] «شما‌ را چه شده است که در راه خدا [و برای نجات] مردان و زنان و کودکانی که [به دست ستمگران] تضعیف شده‌اند پیکار نمی‌کنید.»

 

خدمت‌رسانی در روایات

در روایات‌ هم‌ از خدمت‌رسانی و خدمت‌گزاری با تعبیرات مـختلف تـشویق و بر آن تأکید شده است که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود:

  1. امام صادق (ع) فرمود: «مَلْعُوْنٌ مُلْعونٌ مَنْ وَهَبَ اللّه‌ُ لَهُ‌ مالاً‌ فَلَمْ‌ یَتَصَدَّقْ مِنْه شَیْئا؛[56] از رحمت‌ خدا‌ دور‌ است، از رحمت خدا دور است کـسی کـه خـداوند به او مالی عنایت کند، ولی چـیزی از آن صـدقه ندهد».
  2. پیـامبراکرم‌ (ص)‌ فرمودند: «سَیِّدُ الْقَوْمِ خادِمُهُمْ؛[57] رئیس و آقای هر‌ قومی،‌ خدمت‌گزار آن قوم است».
  3. امام علی (ع) فرمودند: «اَلسَّیِّدُ مَنْ تَحَمَّلَ اَثْقالَ اِخْوانِه؛[58] آقا کسی اسـت کـه بـار‌ مشکلات‌ سنگین‌ برادران دینی خود را به دوش کشد».

 

4-اندیشه‌سازی

امام حسین (ع) نه فقط انفاق و خدمت‌گزاری را در جامعه‌ آن‌ روز‌ به نحو احسن و اعلی انجام می‌داد، بـلکه تـلاش داشـت اندیشۀ‌ عالی‌ و دیدگاه بلند خویش را دربارۀ خدمت‌رسانی به جامعه اسـلامی القا کند. برای تحقق همین امر‌ است‌ که‌ فرمودند: «ای مردم! با ارزش‌های والای اخلاقی زندگی کنید و برای به‌ دسـت‌ آوردن‌ سـرمایه‌های سعادت شتاب کنید، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حـساب‌ نـیاورید،‌ ستایش‌ را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهی کردن سرزنش‌ها را‌ به‌ جان نـخرید، اگـر نـیکی به کسی روا داشتید و آن شخص قدردانی نکرد نگران نباشید؛ زیرا خداوند او‌ را‌ مجازات‌ خـواهد کـرد، و خـدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است». آن‌گاه فرمودند: «وَاعْلَمُوا‌ اَنَّ‌ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیْکُمْ مـِنْ نـِعَمِ اللّه‌ِ عَلَیْکُمْ فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ فَتَحُورَ نِقَما؛[59] بدانید‌ نیازهای‌ مردم به سوی شما، از نـعمت‌های پروردگـار بـرای شما است؛ پس نعمت‌ها را [پس نزنید‌ و]‌ از‌ دست ندهید که دچار عذاب الهی می‌شوید».

امام حسین (ع) در ادامـۀ‌ هـمان‌ حدیث باز به اندیشه‌سازی می‌پردازد و می‌فرماید: «اَیُّها النّاسُ مَنْ جادَ سادَ وَ مَنْ بـَخِلَ رَذِلَ‌ وَاِنّ‌ اَجـْوَدَ النّاسِ مَنْ اَعْطی مَنْ لایَرْجُوا؛[60] ای مردم! هرکس بخشش کند،‌ سروری‌ کند و هرکس بخل ورزد، پسـتی‌ کـرده‌ است،‌ و همانا بخشنده‌ترین مردم کسی است که‌ به‌ انسانی کمک کند کـه [بـه او ] امـیدی نداشته باشد».

همچنین آن حضرت درباره‌ پاداش‌ و پی‌آمد خدمت‌گزاری فرمودند: «مَنْ‌ سَعی‌ فی حاجَهِ‌ اَخیهِ‌ الْمُؤمِنِ‌ فـَکَاَنَّما عـَبَدَاللّه‌َ تـِسْعَهَ الافِ سَنَهٍ صائِما‌ نَهارَهُ‌ قائِما لَیْلَهُ؛[61] کسی که برای برطرف کردن نیاز بـرادر مـؤمنش تلاش کند،‌ گویا‌ خدا را نُه هزار سال عبادت‌ کرده است که روزهایش‌ را‌ روزه‌دار و شب‌هایش را بیدار‌ بـوده‌ است».

چـنان که در روایت دیگری فرمود: «اِنّ الْمَسْأَلَه لاتَحِلُّ اِلاّ فی اِحْدی‌ ثَلاثٍ‌ دَمٌ مـُفْجعٌ اَوْدَیـْنٌ مُقْرِحٌ اَوْ‌ فَقْرٌ‌ عُدْقِعٌ؛[62] کمک خواستن از‌ دیگران‌ حلال نـیست مـگر در‌ سـه‌ مورد:

1. [پرداخت] خون بها، 2. دین و قرض کمرشکن، و 3. فـقر ذلّت‌بار».

 

5-‌ خـدمت‌گزاری در عمل

در ذیل نمونه‌هایی‌ از‌ خدمت‌گزاری امام‌ حسین‌ (ع)‌ را برمی‌شمریم بدان امید‌ که از آن امام خدوم الگـو گیریم.

الفـ) مردی از انصار نزد امام حـسین (ع)‌ آمد.‌ مـی‌خواست نـیاز خود را مطرح کند، ولی امام حسین (ع) به او فرمودند: «یـا اَخـا‌ الاَْنْصارِ صُنْ وَجْهَکَ عَنْ بـِذْلَهِ الْمـَسْأَلَهِ وَ ارْفـَعْ حاجَتَکَ فی رُقـْعَهٍ فـَاِنّی آتٍ فیها ما سـَارَّکَ اِن شاءَ اللّه‌؛ ای برادر انصاری! آبرویت را از اینکه آشکارا درخواست کنی نگهدار و درخواست‌ خود را به صـورت کـتبی عرضه کن، و من نیز طوری عـمل مـی‌کنم که زمـینۀ شـادی و خـوشحالی تو فراهم شود، ان‌شاءاللّه‌«.

آن مـرد به حضرت چنین نوشت: ای‌ اباعبداللّه‌!‌ فلانی از من پانصد دینار [سکه طلا] طلبکار است و بـرای دریـافت آن پافشاری می‌کند. با او گفتگو فرمایید تـا زمـان مـیسر شـدن‌ مـهلت‌ دهد.

هنگامی که امـام حـسین‌ (ع)‌ نامه را خواند، به منزل خود رفت. کیسه‌ای که در آن هزار دینار بود آورد و به او داد و سپس فرمود: «پانـصد سـکۀ آن را به قرضت بده‌ و پانصد سکۀ دیگر را کـمک خـرج زنـدگی خـود سـاز و حـاجت خود را فقط با سه گروه مطرح کن: دیندار، جوانمرد، و ریشه‌دار [و آن که از نظر خانوادگی اصالت‌ دارد].‌ امّا دیندار برای حفظ دین خود حاجت تو را برآورده می‌سازد و جوانمرد از مردانگی خـود شرم می‌کند و انسان ریشه‌دار می‌داند که تو با این رو انداختن به او،‌ از‌ آبرویت مایه‌ گذاشتی، لذا با برآوردن نیازت آبروی تو را حفظ می‌کند».[63]

به جهت همین حفظ آبروی افراد بود‌ که تمام ائمـۀ مـا از جمله امام حسین (ع) شبانه و مخفیانه‌ و سر و صورت بسته به فقرا کمک می‌کردند.

ب) حضرت امام حسین (ع) آن‌قدر کمک و خدمت‌رسانی ‌‌به‌ فقرا داشت که پشت و بازویش زخم شده بـود. از شـعیب بن عبدالرحمان‌ خُزاعی‌ نقل‌ شده است که: «وُجِدَ عَلی ظَهْرِ الحُسَیْنِ بنِ عَلیٍّ یَوْمَ الطَفِّ اَثَرٌ فَسَأَلُوا زَیْنَ الْعابِدینَ‌ عَنْ ذلِکَ فَقالَ: مـِمّا کـانَ یَنْقُلُ الجَرابَ عَلی ظَهْرِهِ اِلی مـَنازِلِ الاَْرامـِلِ واَلْیَتامی‌ وَالْمَساکینَ؛[64] بر پشت امام‌ حسین‌ (ع) در روز عاشورا اثر [زخمی] یافت شد، پس از امام زین‌العابدین (ع) درباره آن سؤال کردند، حضرت فرمود: [این اثر] مربوط به انـتقال بـارها است که حضرت [شـبانه] بـه منزل‌ بی‌سرپرست‌ها و یتیمان و فقیران می‌برد».

ج) روزی امام حسین (ع) برای عیادت «اسامه بن زید» به خانه او رفت که‌ سخت‌ بیمار بود، وقتی نگاه او به امـام افـتاد آهی کشید و از اندوه خود یاد کرد. حضرت فرمودند: «وَ ما غَمُّکَ یا اَخِی؟ ای برادر! چه اندوهی داری؟»

اسامه عرض کرد:‌ اندوه‌ من قرض فراوان است. من شصت هزار درهم بدهکارم. حضرت فـرمودند: «ادای دیـن تو بـر عهده من است». اسامه گفت: «می‌ترسم از دنیا بروم و قرض من پرداخت نگردد‌«. حضرت‌ فرمودند: «لَنْ تَمُوتَ حـَتّی اَقْضِیَ‌ها عَنْکَ؛ پیش از آنکه مرگ تو فرا برسد من قرض تـو را می‌پردازم».[65]

د) روزی امـام حـسین (ع) با جمعی از دوستان وارد باغ‌ خود‌ در‌ مدینه شد. غلام آن حضرت‌ به‌ نام‌ «صافی» نگهبان آن بود. امام بـه ‌‌گـونه‌ای وارد شد که غلام متوجه او نشد. حضرت دید او مشغول غذا خوردن است.‌ روش‌ غـذا‌ خـوردن او امـام را به خود جلب کرد؛‌ زیرا‌ او هر قرص نانی که برمی‌داشت نصف آن را به سوی سگی کـه در پیش روی او بود می‌انداخت.

ناگهان‌ غلام‌ متوجه آمدن حضرت شد. حضرت پرسیدند: چرا در غذا خـوردن‌ هر قرص نانی کـه بـرمی‌داشتی نصف آن را به سگ باغ می‌دادی؟ غلام عرض کرد: من غلام شما‌ و نگهبان‌ این باغم و این سگ نیز نگهبان این باغ است. وقتی‌ سفره‌ انداختم، در مقابل من نشست و به من نگاه مـی‌کرد. من حیا کردم که او گرسنه‌ باشد‌ و من غذا بخورم، از این رو هر قرص نان را مساوی تقسیم‌ کردم.

حضرت‌ از پاسخ غلام به گریه افتاد و فرمود: «اِنْ کانَ کَذلِکَ فَاَنْتَ عَتیقٌ للّه‌ِ‌ تَعالی‌ وَوَهَبْتُ‌ لَک اَلْفـَیْ دینارٍ؛ اگر چنین است تو را در راه خدا آزاد کردم و دو‌ هزار دینار نیز به تو بخشیدم».

غلام گفت: اگر مرا آزاد کنی من‌ دست‌ از‌ تو برنمی‌دارم و باغبان تو در این باغ باقی می‌مانم. وقتی امام وفـاداری او‌ را‌ دیـد، همۀ باغ را به او بخشید و فرمود: «انسان بزرگوار باید عمل‌ او‌ گفتارش‌ را تأیید کند... این باغ را با آنچه در آن است به تو بخشیدم، پس دوستان‌ مرا‌ میهمانان من به حساب آور و به آنان احترام بـگذار، خـدا تو‌ را‌ در‌ روز قیامت کرامت ببخشد، و اخلاق نیکو و ادب تو را مبارک گرداند».[66]

 

در ادامه به دیگر خصائص اخلاقی امام می‌پردازیم.