از سال‌ها پیش کتابی با عنوان «الاکتفاء بما تضمّنه من مغازی رسول الله و الثلاثه الخلفاء» می‌شناختم. اثری که نویسندۀ آن «ابوالربیع سلیمان بن موسی کلاعی اندلسی» (565 ـ 634) است و دربارۀ سیرۀ نبوی و تاریخ فتوحات تا پایان دورۀ عثمان است. کتاب یاد شده یک بار در سال 1970 در قاهره (مکتبه الخانجی) چاپ شد و بار دیگر در چهار مجلد توسط عالم الکتب در سال 1997 انتشار یافت. طبیعی است که این قبیل آثار با توجه به زمان تألیف، نمی‌توانند منبع درجه اولی به حساب آیند؛ مگر آنکه از مآخذ به دست نیامده‌ای استفاده کرده باشند.

بعد از آن کتاب دیگری با عنوان «الاکتفاء فی اخبار الخلفاء» دیدم که نویسندۀ آن عبدالملک بن کربدوس توزری است. این کتاب را صالح غامدی تصحیح کرده و توسط انتشارات دانشگاه مدینه در سال 1429 منتشر شده است. مصحح مقدمه‌ای مفصل نوشته و دربارۀ نسخه‌های متعدد آن و نیز محتوا و روش مؤلف توضیحاتی داده است.
کتاب یاد شده از آثاری است که از آنها می‌توان به عنوان گرایش تاریخ نگارانۀ تاریخ خلفاء یاد کرد و شرحی در بارۀ سیر این قبیل آثار در منابع تاریخ اسلام نوشته‌ام. این اثر تا زمان مقتفی عباسی یعنی تا سال 560 ادامه یافته است؛ البته گفته شده است که پسرش جانشین او شد، اما پس از آن کار کتاب خاتمه یافته است با این عبارت که: کمل کتاب الاکتفاء فی اخبار الخلفاء؛ بنابرین حدس این است که نویسنده هم در همین قرن ششم زندگی می‌کرده است.
اخیرا در میان نسخه‌های خطی مجلس به تصویر نسخۀ نفیسی برخورد کردم با عنوان الاکتفاء بضبط دول الخلفا. این نامه روی صفحه‌ای آمده که پیش از کتاب نوشته شده و نام مالک نسخه (صدقه .... ) آمده است که عینا تصویر آن را می‌گذارم. البته این احتمال که این اسم نام نویسنده باشد را هم نباید از نظر دور داشت و باید منتظر یک تحقیق جامع دربارۀ این نسخه بود.
اما صفحۀ آغاز کتاب از یک جهت برای بنده جذاب بود و آن اینکه نویسنده در همان مقدمۀ کتاب، تصریح می‌کند که در تاریخ خود از تاریخ طبری استفاده کرده است. طبعا مقصود وی تا دوره و زمانی است که طبری تاریخ آن را نوشته و این تا اواخر قرن سوم است. در اینجا تعبیری که دربارۀ تاریخ طبری به کار برده جالب است. او می‌گوید که کتاب طبری را باید «ابوالتواریخ» به شمار آورد. در واقع، و به تعبیر امروزی‌ها، نویسندۀ طبری را پدر تاریخ و کتاب تاریخ او را ابوالتواریخ می‌خواند.
وی در این مقدمه می‌گوید که این اثر مشتمل بر اوراقی است که او اخبار خلفا را در آن جمع کرده و نامش را سفر الاکتفاء فی ضبط دول الخلفاء نهاده است. سپس دربارۀ مآخذ خود می‌گوید:
و اعتمادی فی ذلک علی تاریخ الامام الحجه المفسر الثقه ابی عبدالله محمد بن جریر الطبری، فانه ابوالتواریخ.
البته با مراجعه به داخل کتاب، روشن می‌شود که او از منابع دیگری هم استفاده کرده که از آن جمله کتاب تجارب الامم است. جایی می نویسد: قال صاحب کتاب تراجم الامم و العهده علیه فیما نقله.... و ذکر بن مسکویه ....

هرچند غالبا مطالب را مختصر و بدون ذکر منبع آورده است.
کتاب نه فقط اخبار خلفا بلکه یک دورۀ خلاصه از تاریخ عمومی اسلام است. تا اینجا هیچ خبری از اینکه این اثر منتشر شده یا نه و نسخۀ دیگری دارد یا خیر، ندارم و البته جستجو هم نکردم.
این نسخه تا زمان درگذشت قائم عباسی که سال 467 است ادامه یافته و البته بدون انجامه خاتمه یافته است.
با توجه به خط کتاب به نظر می‌آید نسخه کهن و بسا از قرن هشتم یا نهم هجری باشد. عزیزانی که در حوزۀ تاریخ اسلام کار می‌کنند ممکن است با مراجعه و تحقیق دربارۀ این کتاب، بتوانند آگاهی‌های بهتری به دست آورند و بسا نشان دهند که ماهیت این اثر چگونه است و نسخۀ دیگری دارد یا خیر.
این نسخه به شماره 13652 در کتابخانۀ مجلس ثبت شده است.