قافله سالار به شهادت رفته بود،

و خدا زنده بود!

و سالار شهیدان ناظر!

و کاروان او در حرکت،

و این کاروان پیوسته در حرکت بود، و هرگز از حرکت باز نایستاد.

نه دیروز، نه امروز، نه فردا، و نه فرداهای دور.

پیوسته و آرام و روشنی بخش در حرکت بود.

حرکت، نه در سکوت،

حرکت، در خُروش و در جوشش نور.

رفت تا تار و پود این پرده های ضخیم فریب و نیرنگ اسلام دروغین را از هم بگسلد،

و در روزگاران قحطی دین محمّدی، آیین بدعتِ خودْ خلیفه‌پنداری را محو کند، و امامت را روحی دوباره بخشد، و اصالت های مرده را زنده کند،

و فریاد زند؛

اَللهُ حَیُّ لاَ یَمُوتُ !

خدا زنده است و هرگز نمی میرد!

یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ. (1)

می‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا کامل کننده نور خویش است،

 گر چه کافران را خوش نیاید.

و این رسالت بزرگ، بر عهدۀ یک زن بود،

و این کاروان پذیرای آن شیر زن.

  زینب!

دختر علی و فاطمه.

و در آن شرایط، بجا بود سیدالساجدین ساکت باشد و زینب از جانب او علم‌داری کند.

و آن زن اولین کس بود که راه سرخ حسین را برای اَبد ترسیم می کرد،

و آن زن اولین کس بود که رسالت های خود را یک به یک آغاز می کرد،

و آن زن اولین کس بود که پیام رادمردان را به آن نامردمان می گفت،

 و آن زن اولین کس بود که جوشش خون و فروغ  نور حسین را اینگونه سُرود؛

 

الا ای اهل عالم،

نبرد، نبرد نور و ظلمت است.

الله، ولیّ کسانی است که ایمان آورده اند و آنان را از تاریکیها به سوی نور می برد،

و شیطان، ولیّ کسانی است که کفر ورزیدند و آنان را از نور به سوی تاریکی ها می برد.

و محمّد، نه از جنس نور، که عین نور است.

و ابوسفیان، زاییدۀ ظلمت.

الا ای اهل عالم،

 ابوسفیان، با رسول الله جنگید.

و رسول الله از ماست.

معاویه، با وصی او علی بن ابیطالب در ستیز بود.

و علی از ماست.

یزید، فرزند او حسین بن علی را به قتل رساند.

و حسین از ماست.

 سُفیانی، با قائم ما مهدی موعود در جنگ است.

و مهدی از ماست.

الا ای اهل عالم،

آل رسول همان شجرۀ طیبه است با ریشه ای استوار و شاخساری در آسمان.

و سُفیانیان، از تبار شجرۀ خبیثه و بَرکَنده شده از زمین و بی قرار.

الا ای اهل عالم،

وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ. (2)

اسماعیل در ازای قربانی بزرگ رها گردید.

و محمّد به عهد خود وفا کرد.

فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ. (3)

پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن‏.

و اینچنین بود که پیکر حسین در روز عاشور به خون غلتید،

و خون حسین جوشید و خُروشید و در تلاطم، نور شد،

شد مصباح الهدی ، نور هدایت.

و کاروان او، شد سفینه النجاه .

 

الا ای اهل عالم،

در روز عاشور کربلا از خون حسین، خطی کشیده شد به گذشته و آیندۀ تاریخ،

یک سوی آن تا خلقت بشر،

آن سوی دگر، تا قیامت کبری.

و ارادۀ الهی بر این مقرر شد،

که به جوشش این خون، شجرۀ ملعونه که چو دیواری قطور ریشه دوانده بود،

 و راه سعادت و رستگاری را که به روی بشر بسته بود،

به شراره های این خون فرو ریزد و امامت ادامه یابد،

تا نُه امام هدایتگر به سوی رَب، از نسل حسین پیاپی بیایند،

و مقدمات مُلک عظیم آل الله را پی ریزی کنند،

منتقم خون حسین، قائم آل محمّد ظهور کند،

و عالم را از ظلم و ستم و بیداد و طغیانگری بزداید،

تا مُلک عظیم آل الله را بر پا کند.

الا ای اهل عالم!

خون حسین برای همیشۀ تاریخ، فُرقان حق و باطل است.

جبهۀ حق و روشنایی و نور، نزد حسین و پیروان او.

حزب الله!

جبهۀ باطل و تاریکی و ظلمت، نزد ابوسفیان و پیروان او.

حزب الشیطان!

 

 

 

   1 – سوره توبه . آیه 32

   2 – سوره صافات . آیه 107

   3 – سوره کوثر . آیه 3


این متن از سلسله متن های «همراه با کاروان حسینی تا اربعین» نوشته «مجتبی فرآورده» است. مجتبی فرآورده تهیه کننده و کارگردان سینما که این روزها در حال ساخت پروژه «ثارالله» است در مجموعه یادداشت هایی که بر روی سایت کرب و بلا منتشر می شود از هشتم ذی الحجه تا اربعین با روایت‌هایی کوتاه و آزاد وقایع کاروان امام حسین (ع) را روایت می‌کند.روز شمار وقایع در این نوشتار، جز در موارد خاص، مانند خروج امام(ع) از مکه، تاسوعا، عاشورا و ... با توجه به گوناگونی روایات و شیوۀ نگارش، به معنی شرح وقایع اتفاقیه آن روز نبوده و تنها برای توالی در همراهی با کاروان استفاده شده است.

برای مشاهده سایر متون اینجا را کلیک کنید.