آرزوی قطعه‌ای از بهشت شدن را همیشه در دل داشت، در دل داشت و هیچ‌وقت به زبان نیاورد، دریغ که شنیده می‌شوند تمام ناگفته‌ها؛ اما ضامنی می‌خواست برای اثبات لیاقتش، لیاقت لمس حس جزئی از فردوس بودن را و به ضمانت و رضایت حضرت رضا (ع) ضامن زمین و زمان، زده شد مهر زرین رضایت الهی بر جان حریم خانه امام رئوف و این‌چنین خاک حرم علی بن موسی الرضا (ع) شد قطعه‌ای از بهشت برین الهی.

 

مثل همیشه قدردان و شکرگزار، از همان ابتدا. هرلحظه که می‌گذرد بیش‌ازپیش خالصانه جواب اعتماد ضامنش را می‌دهد. هرسال این روزها که می‌رسد، حرم خودش را آماده می‌کند برای جشنی بزرگ و با تمام وجود آیین قدردانی از ضامن و صاحب رئوفش را در برابر تمام مهمانان برگزار می‌کند، مهمانانی از جنس انس و جن و ملک، مهمانانی که شادی حرم از میلاد صاحب‌خانه را به چشمان خود می‌بینند، به گوش جان می‌شنوند و به کام خود می‌چشند و به‌حق می‌توانند شهادت دهند به لیاقت این سرزمین، برای قطعه‌ای از بهشت بودن.

 

همه به چشمان خود می‌بینند که چگونه پارچه‌های رنگارنگ گره شده به پنجره فولاد که هرکدام جانشین گره زندگی بعضی از همین مهمان‌هاست، شادمانه می‌رقصند به ساز نقاره‌های حرم و صاحب حرم به‌پاس همین شادی می‌گشاید گره از دل مهمانان حرم.

 

همه به گوش جان می‌شنوند صدای آواز و پای‌کوبی گوش‌نواز مهمانان همیشگی حرم را، همان کبوترهایی که به مناسبت این جشن بزرگ جامه‌ سپید بر تن کرده‌اند و بنا به عادت همیشگی مدام بوسه بر خاک حرم می‌زنند، پرندگانی که شاید از نسل ابابیل باشند و مأموریتشان حفاظت از حریم آسمان حرم.

 

همه به کام خود می‌چشند، طعم گوارای شهد شیرین سقاخانه‌ اسمال طلا را که این روزها انگار سقاخانه در همان کاسه‌های برنجی طلایی‌رنگ پذیرایی می‌کند از مهمانان، شهدی که حیات‌بخش و جسم و جان تمام مهمانان حرم است.

 

به لطف اعتماد پروردگار و ضمانت حضرت رضا (ع)، هرسال این روزها که می‌رسد به بهانه سالروز میلاد علی بن موسی الرضا (ع)، قطعه‌ای از پربرکت از بهشت میزبان تمام قلب‌های محتاج رأفت و مهربانی امام رئوف است.